سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

پدر

دوشنبه 90 شهریور 21 ساعت 3:18 عصر

خواسته‌ی امام حسین علیه السلام بود یا تو نمی‌دانم!گریه

ماندی مرا راهی کردی بعد به پیشوازم آمدی و وقتی جاگیر شدم رفتی!

منِ ساده مانده بودم که چرا دلم بعد از کربلا با من نیست، نگو سپرده بودی که آنجا نگهش دارند، با امام قرار گذاشته بودی که دلم پیشش بماند که بیش از این ناله نکنم!

و حالا هم تا می‌خواهم غمگین شوم ذکر مصیبت کربلا ارامم می‌کند، آنطور که تو دوست داشتی، آنقدر که مادر می‌خواست!

پدر عزیزم از من راضی باش که به وصیتت خوب عمل کردم.

همیشه سفارش می‌کردی که وقتی رفتم دورم بنشینید و به جای زینب سلام الله که نتوانست برای پدرش گریه کند، گریه کنید، به جای اسرای کربلا بر سر مزار عزیزانشان که نتوانستند شیون کنید.

لحظه‌ای وصیت‌هایت از یادم نرفت، پدرم!

پدر جایت خالیست

مادر جایت خالیست


نوشته شده توسط : وسط نیا

نظرات دیگران [ نظر]


تابستان

یکشنبه 90 شهریور 6 ساعت 9:11 عصر

ترم جالبی نبود، ترم سختی بود یعنی کلاس های انلاین را نرفتم و از هر درس یک نمره کم گرفتم، تحقیق داشتیم و می شد انجام دهم و 2 نمره بگیرم، نشد!

ترم تابستانی هم گرفتم و خوش نگذشت، یعنی اینقدر سرم شلوغ بود که نشد بخوانم.


نوشته شده توسط : وسط نیا

نظرات دیگران [ نظر]