سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

بیشمار دات آی آر

پنج شنبه 88 بهمن 29 ساعت 11:55 صبح

راهپیمایی اینترنتی، این اولین و متحیرانه ترین جمله‏ای بود که تا حالا شنیده بودم! و مقدمه ای شد برای آشنایی با این سایت یا شبکه‏ی اجتماعی

شبکه اجتماعی تفاوتش با دیگر امکانات اینترنت اینه که محدودیت کلمات داری و باید در کمترین کلمات بیشترین صحبت‏ها رو انجام بدی و بقیه هم می‏یان و نظر می‏دن!

معروفترین شبکه‏های اجتماعی فرندفید و تویتر هست که به خاطر جملاتی که خلاف اصول و اعتقادات نظام جمهوری اسلامی یه، الان فیلتر شده و به راحتی قابل دسترس نیست‏(مگر اینکه کسی فیلترشکن داشته باشه) و چندان هم فضای دلچسبی نداره!‏ چرا که به اعتراف بسیاری، یکی از عوامل شایعه پراکنی و فتنه‏انگیزی در حوادث پس از انتخابات این شبکه‏های اجتماعی بوده از این رو بعضی از افراد و مجموعه های دولتی و غیردولتی، با حساسیت بیشتری به عرصه فضای مجازی می نگرند. برخی، پس از 8 ماه از آن اتفاقات، کمر همت را بسته و دست به کار شده اند و یکی از ثمره‏های این‏گونه اقدامات، شبکه‏ی اجتماعی بیشمار است. فضایی مذهبی، ایرانی و اسلامی!

بیشمار

 این سایت یک شبکه اجتماعی است و شبیه به تویتر + فیس بوک + وبلاگ(میکروبلاگ ) + بالاترین ( در آینده نزدیک) در این شبکه های اجتماعی کابرانی که عضو میشند و میتوانند مطالب خوشون رو در قالبهای متن / عکس / فیلم / فایل و صدا به اشتراک همه کاربران سایت و یا به اشتراک یک گروه خاص و یا به اشتراک همراهان خودشون بگذارند.

 من که با فضای فرندفید و تویتر آشنا هستم به نظرم رسید که این فضا نسبت به امکانات اون‏ها چیزی کم‏نداره و مهمتر اینکه بچه ولایی‏ها در آن‏جا عضو هستند بخاطر همین، عضویت در آ‏ن را به دوستان اینترنتی و مخصوصا هم‏دانشگاهی‏های عزیز پیشنهاد می‏کنم.

در این شبکه عضویت به راحتی صورت می‏گیرد و سریع می‏توانید وارد فعالیت شوید.

از امکانات این شبکه،‌همراهی کردن کاربران است، همراهی چند معنا دارد و یکی از بارزترین آن‏ها، این امکان است که هرکسی که همراه شما می‏شود از مطالب شما مطلع می‏شود،به طور مثال در تویتر اوباما عضو شده و نزدیک به 3 میلیون همراه دارد که وقتی اوباما یه مطلب می‌گذارد، آن سه میلیون نفر در صفحات خودشان می‌بینند و برای همراه کسی شدن نیاز به اجازه‌ی او نیست و هر وقت همراه کسی شدید، می‌توانید از اطلاعاتی که وارد می‌کند مطلع شوید.

 


نوشته شده توسط : وسط نیا

نظرات دیگران [ نظر]


تلفن امام رضا

شنبه 88 بهمن 24 ساعت 5:13 عصر

_ شماره رو بگیر، یکی هست که منتظرته! نپرس که نمی گم!

فکرم هزار جا رفت. شماره برای مشهد بود اما کسی در مشهد منتظرم نبود، نه بچه‏های دانشگاه در مشهد رو می‏شناختم نه اون‏ها من رو، اما احتمال دادم از بچه‏های آی کا وی‏ یو باشه! و زنگ زدم.

-زائر گرامی تا لحظاتی بعد به بارگاه ملکوتی امام رضا علیه السلام متصل می شوید!

قلبم ایستاد! یادم افتاد که چند سال پیش وقتی کارت تلفنم در حرم جا مونده بود و هرچی گشتم پیدا نکردم، خندیدم گفتم حتما امام رضا می‏خواد هر از گاهی زنگ بزنه و حالی بپرسه و حالا آقا صاحب خط ثابت شده! هیچی نداشتم که بگم، با شوق و ذوق و کلی خوف و رجا فقط گفتم: سلام آقا، خط ثابت مبارک!حرم امام رضا

بعد از اون، هر از گاهی زنگ می‏زدم و درد دل چند ثانیه‏ای می‏کردم، تا اینکه چندی پیش، خودم هم بالاخره بعد از سال‏ها چشم انتظاری همراه اول گرفتم و به آقا زنگ زدم: باز همون منشی بود: زائر گرامی تا لحظاتی بعد...

و لحظاتی بعد رسید. 

رو کردم به شرق و گوشی در دستم: آقا منم خط خریدم، حالا که هر دومون تلفن داریم، شما همیشه آنلاینین و منم آنلاین، پس به هم تک بزنیم و هر وقت دلمون گرفت زنگ بزنیم و حرف بزنیم، باشه؟

و چه غافل بوده و هستم که همیشه آقا حاضر است و هرگاه دل قصد کویش را کند، دیگر نیاز به شماره و منشی و ... نیست.

یه بار هم دوستم یه لینک داد، دیوونه شدم وقتی دیدم! توو خونه بودم و حرم آقا رو می‏تونستم آنلاین ببینم و مداح هم مداحی می‏کرد.

الان هم حرم آقا رو زنده نشون می‏دن، هرچند که لطف حرم رو نداره، روح می‏ره ولی تا با جسم نباشه که حظ کامل رو نمی‏بره اما آقا همه هستند و من نیستم، منم دلم پنجره فولاد می‏خواد مخصوصا این چند روز که ایام شهادتونه و دل هوایی شده! کاش مشهد الرضا (علیه السلام) بودم.

آقا جان! منشی تلفنی می‏گوید مشتاقان آنقدر زیادند که نوبت به من نمی‏رسد، پس شما زنگ بزنید که دلم خیلی دلتنگتان است!


نوشته شده توسط : وسط نیا

نظرات دیگران [ نظر]


متحیرم!

سه شنبه 88 بهمن 20 ساعت 10:33 صبح

یا رحمن الدنیا و الاخره

سلام، برای یکی از دوستانم در دنیای مجازی اتفاقی افتاده بود. اتفاقی که در دنیای حقیقی کمتر پیش می‏آید ولی اینجا نه! و من هم ثبتش می‏کنم تا به یادگار بماند! کمی رنگ و لعاب ادبی عاشقانه داده ام تا بیشتر شرایط روحی‏شان را درک کنید.

 من چند روز است متحیرم، چرا که برای اولین بار کلماتی را شنیدم که سرشار از عشق بود، از کسی که شاید هیچ امیدی به زنده ماندن نداشته باشد و برای اولین بار با تمام وجود جذبه‏ی عشق را حس کردم، در میان جملاتی که از قلبی پاک سرچشمه می‏گرفت. جملاتی پر از محبت و ترس، ترس از مبهوتِ دلبسته شدن و ماندن!

جملات نبود، تنها یک جمله بود، تفاوت است میان کسی که هر روز به هزاران نفر ابراز علاقه می‏کند و کسی که هزار بار هر روز به یک نفر و کسی که یکبار و فقط یکبار ابراز علاقه می‏کند. ابراز علاقه‏ای کوتاه اما به یاد ماندنی. (آره من دوسِت دارم!) و این می‏شود زنگوله‏ای بر دلت که هر وقت رجوع می‏کنی، به صدا درمی‏آید و طنین خوشش در تمام وجودت پخش می‏شود و تو را عاشق می‏کند، با هر بار تکرار! و او ترسیده بود، از عاشق شدن، غافل از اینکه من هم او را می‏فهمیدم!

گفتم ماندن چه تفاوتی برای تو دارد، تو که بارت را بسته ای، دلت بماند، نگه می‏دارم، تو برو! ( و من امانت دار خوبی هستم!)

ولی دوست داشت من هم با او بروم و یا هر دو بمانیم! چند روز است متحیرم، چگونه جذبه‏ی عشق اینطور ناآگاهانه و ناخواسته گریبانگیر می‏شود و عقل تا به کجا تاب مقاومت دارد؟ و من هم او را می‏فهمیدم هم خودم را و هم ناگفته‏هایش را از سکوتش حس می‏کردم! حسی عجیب و تلخ، عشق می‏خواست بماند و عقل همچون ناظمی سخت‏گیر اجازه‏ی ماندن نمی‏داد!

به کسی که به جان بیمارش اجازه‏ی عاشقی نمی‏دهد. شاید اگر عاشق شود، جانش جان می‏گیرد و زودتر خوب شود، و شاید این عدم اجازه‏ها وعده‏ای‏ باشد برای جانش تا تمام تلاش خود را بکند که خوب شود، اما اگر خوب نشد؟ اگر باید رخت سفر ببربندد و برود چه؟ دلم برای دلش می‏سوزد، برای دلی که دوست دارد عاشق شود اما عقل نمی‏گذارد.

و من چند روز است که متحیرم! 

عشق

در میان این جملات سرشار از شوق کودکی، باید دقت کرد! دوستی‏هایی که اینگونه شکل می‏گیرند،‏با معیارهای اسلامی ما سازگار نیستند. هر دو نفر از خانواده‏های مذهبی بودند اما کار به جایی رسیده است که ابراز محبت و علاقه را از راهی ناصحیح بیان می‏کنند و من ریشه‏ی این اشتباهات را در عدم خودسازی می‏دانم، در دنیای حقیقی است که وقتی در دنیای مجازی به هم برخورد می‏کنند، اینگونه مرزهای اخلاقی را در می‏نوردند و پرده‏های حیا کنار می‏رود.

در دنیای حقیقی برای مذهبی‏ها از این دست اتفاقات بسیار کم صورت می‏گیرد، اما در دنیای مجازی که بیان عشق به سادگی اتفاق می‏افتد، بعد از چند ماه چت کردن، امکان اینطور برخوردها زیاد است.

تجربه‏ی علاقمند شدن این دو نفر به هم، هم مدت‏ها از ذهنشان دور نمی‏شود و هم جلوی تصمیم عاقلانه‏شان را می‏گیرد، دوست من اگر عاقل نبود و اگر به راهنمایی‏های من گوش نمی‏داد، هیچ دور نبود که عنان از کف بدهد و مشتاقانه با سرنوشت خود بازی کند و در مسیر زندگی آن جوان قرار بگیرد و هر دو با مشکلات بسیاری رو به رو شوند، چرا که از نظر فرهنگی و موقعیت اجتماعی بسان هم نیستند و از سوی دیگر شرایط جسمی پسر اجازه‏ی این کار را نمی‏داد! (بیماری خطرناک)

(در پست‏های بعدی بیشتر در این مورد صحبت خواهم کرد، به شرط حیات) 


نوشته شده توسط : وسط نیا

نظرات دیگران [ نظر]


آخر آخر ترم

پنج شنبه 88 بهمن 15 ساعت 10:14 عصر

یا رحمن الدنیا و الاخره

این ترم هم تمام شد، امروز آخرین امتحان را دادیم و رفت تا ترم بعد که کی دوباره بچه ها را ببینیم.

درس‏های این ترم را کم برداشتم و به نسبت کم خواندم، اما امتحانات الحمدلله خوب بود، ولی قرار شد در بخش مباحثه شرکت کنیم و درس ها را بادقت بخوانیم و دیگه این تو بمیری از اون تو بمیری ها نباشه!

اخبار اینکه: یکی از هم دانشگاهی ها خبر داد که، اون 6 نمره به این شکله که:

3 نمره تستی، 2 نمره تشریحی، 75. غیبت نخوردن یعنی مرور درس ها و 25. هم حضور در کلاس آنلاین.فعالیت مجازی 

 هی این مسئول امتحانا می گفت خانم‏های مجازی این ور خانم‏های نیمه حضوری اون ور! امروز گفتیم خانم ما حقیقی هستیم، ببین!!! گفت باشه و محض دلخوش‏کنک ما موقع دادن ورقه‏ها گفت: خانم‏های حقیقی!

درس‏های این ترم، مبانی جامعه شناسی بود، زیاد چیزی ازش نفهمیدم، بیشتر در مورد جامعه شناسی انقلاب بود تا خود جامعه! روانشناسی دو خیلی خوب بود، هم روش تدریس و هم تربیت! کلام هم عالی بود (وقتی رئیس دانشگاه استاد باشه مگه می شه  گفت بد بود) و فلسفه دو بهتر از فلسفه یک اما بازم سخت بود و معارف شیعه به من یاد داد که اون چیزهایی که می دونم درسته.

تصمیم راسخ گرفتم که هم مباحثه کنم و هم سیر مطالعاتی عمیق در مورد خانواده داشته باشم که سرآخر این دانشگاه حداقل بتونم در حد یه ده دقیقه از اسلام حرف بزنم و دفاع کنم از عقایدم. یه کم بار مسئولیت به دوش بکشیم بد نیست!

به شرط حیات و لیاقت ان شا الله


نوشته شده توسط : وسط نیا

نظرات دیگران [ نظر]


خانواده شکل‏دهنده‏ هویت فرد(2)

سه شنبه 88 بهمن 13 ساعت 3:47 عصر

خانواده مهمترین عامل اثرگذار بر شکل‌گیری هویت:

آقای مور در این رابطه در کتاب دیباچه­ای بر جامعه­شناسی خود در بحث جامعه­پذیری (و به تبع آن شکل‌گیری هویت) به تقسیم بندی این فرایند پرورشی پرداخته و آن را به سه مرحله با عنوان: جامعه­پذیری یکم، دوم و سوم تقسیم می­کنند، و می­نویسند:«هریک از این مراحل، عوامل جامعه­پذیری متفاوت یعنی نهادها یا بازیگران متفاوتی دارد که امکانات آموزشی لازم را فراهم می­سازند. این واقعیت که جامعه­پذیری طی مراحلی رخ می­دهد نشانه­ای دارد که در فرایند طول­زندگی قابل مشاهده است. هر عرصه­جدید که برای دوره­ای از عمر خود وارد آن می­شویم نقش ها و قواعد رفتاری خاص خود را دارد که اعضای جدید باید آنها را بیاموزند.

جامعه­شناسان به طورکلی متقاعد نشده­اند که هر کودک کاملاً بتواند رفتار بزرگسالان را کسب کند گرچه این مرحله اول، آشکارا بسیار اهمیت دارد. مرحله دوم جامعه پذیری مربوط به زمان ورود کودک در نظام آموزشی رسمی است و مرحله سوم آموزشی به تجربیات جامعه­پذیری در دوره بلوغ مربوط می­شود.

با این حال در مراحل یکم و دوم است که خانواده مهمترین نقش را ایفا می­کند چون تجربه دوره کودکی اکنون به طورکلی به عنوان دوره­ای که تأثیر قاطع بر شخصیت بزرگسالی و پرورش آن دارد، پذیرفته شده است. خانواده را باید مهمترین عامل جامعه پذیری دانست.(مور،30)

با توجه به نظر آقای مور افراد جامعه راه و رسم زندگی و باور و اعتقاد و ارزش­های خود را در طول زمان از افراد مختلفی فرا می­گیرند، که این افراد در وهله اول در خانواده(مادر و پدر)، بعد در مدرسه(معلم و مربی) و سپس در جامعه هستند که باعث درونی شدن نقش­ها می شوند و جریان جامعه­پذیری رخ می دهد.

و مری فارمو در کتاب خود به نام خانواده در این مورد می­گوید: خانواده، عامل نیرومند انتقال ارزش­های اجتماعی پذیرفته­شده به جوانان است.(همان، 41)

آتوکلاین برگ، روانشناس اجتماعی هم می گوید:«خانواده را باید مهمترین عامل طرز فکر دانست، زیرا در مرحله اول(از بدو تولد تا شش سالگی) و مرحله دومِ(زمان ورود به نظام آموزش رسمی هفت­سالگی) ‌فرایند یادگیری اعضای جدید برای سازگاری خود با جامعه و جذب و پذیرش قواعد و فرهنگ آن(جامعه­پذیری)‌ خانواده مهمترین­نقش را ایفا می‌کند چون تجربه دوره کودکی اکنون به طور کامل به عنوان دوره‌ای که تأثیری قاطع بر شخصیت­بزرگسالی و پرورش آن دارد پذیرفته شده­است،.»(برگ، 31)

مطالعات پژوهشهای فمنیستی هم حاکی از آن دارد که کودکان توقعات و انتظارات خود را از سنین بسیار کم شروع به پرورش می­کنند و در این راستا تحت تأثیر شدید رفتار والدین خود و سایر نزدیکان قرار می­گیرند و خانواده به شیوه های ظریف متعددی به معنایی که فرد از خودش و چشم اندازی که نسبت به زندگی پیدا می­کند شکل می­دهد و جامعه نیز به همین طریق این برداشتها را در طول زمان در آنها تقویت می­کند.(مور، 31-32)

 خانواده مسلمان در حقیقت کیستی و هویت همه ما در زمینه و دامن خانواده شکل می‌گیرد و بخصوص در سالهای کودکی این هویت بستگی بسیار زیادی با چگونگی تعریف سایر اعضای خانواده از ما دارد. این خانواده است که برای فرد الگوی مناسب(و یا نامناسب) تعریف و تصویری از خود و احترامی که فرد نسبت به خود در مورد دیگران دارد را شکل می‌دهد. والدینی که برای رسیدن به درآمد مالی بالا حاضرند هر عمل غیرانسانی‌ای را مرتکب شوند و یا برای حفظ مقام و منزلت خود هرگونه ظلم و بی‌عدالتی‌ای را انجام دهند، چگونه می‌توانند به فرزندانشان بیاموزانند که به شخصیت خود و روحی که خداوند متعال در جسم آنها به امانت گذارده، توجه کرده، آن را بشناسند و محترم دارند؟!. زیرا هم تحقیق و هم تجربه‌ی روزانه نشان داده که بیشترین تجربه دوران کودکی(قبل از مدرسه) دست‌آورد‌های غیررسمی و غیرعمدی متقابل طبیعی بین والدین و کودک است، آن‌قدر که کودک هنجارهای رفتاری پذیرفته شده را از طریق مشاهده و تجربه کلی به طور ناآگاهانه درونی می‌کند، از طریق آموزش‌‌های مستقیم و ویژه یاد نمی‌گیرد که چه بکند و چه نکند و هرچه والدین به او دیکته کنند که باید حق مردم را رعایت کرد، اما در عمل خود چنین کاری را انجام ندهند، هیچگاه کودکشان حق دیگران را رعایت نخواهد کرد و این تنها مثال کوچکی است از تأثیر نقش خانواده در انتقال مفاهیم به کودکان.

اما در درون خانواده نیز تأثیر مادر نسبت به پدر بر کودکان بیشتر است چراکه مادر معمولا در مقایسه با پدر به فرزندان نزدیک‌تر است و وقت بیشتری را با آنان می‌گذراند، مطمئناً تأثیری بیش از تأثیر پدر در شکل‌گیری شخصیت و انتقال ارزش‌ها به کودک دارد.

امام راحل(ره) می‌فرمایند:«دامن مادر بزرگترین مدرسه‌ای است که بچه در آنجا تربیت می‌شود، آنچه بچه از مادر می­شنود غیر از آن­ چیزی است که از معلم می­شنود، بچه از مادر بهتر می­شنود تا از معلم، در امن مادر بهتر تربیت می­شود تا در جوار پدر، تا در جوار معلم.» (امام خمینی(ره)، تبیان، 123)

اهمیت این تأثیر به اندازه‌ای بالاست که روانشناسان معتقدند که یک بُعد مهم در ازدواج‌های موفق تأیید مادر از احساسات مثبت کودک نسبت به پدر می‌باشد.

هرچند مادر، چند سال اول زندگی کودک حکم محور را دارد، ولی بزودی پدر به خصوص برای پسر منبع انگیزش می­گردد و با الگو قرارگفتن وی قوانین اجتماعی و ارزشهای مربوط به نقش مذکور به پدر منتقل می­گردد.

البته با صحبتهای مطرح شده نباید این طور نتیجه گرفت که فقط، رفتار خانواده بر روی فرد تأثیر می­گذارد، عشق و محبت، پذیرش و اعتماد و تشویق و ستایش کودک به عنوان یک انسان نیز از جمله عوامل تعیین‌کننده در سازگاری کودک در خارج از خانه است، کودک از طریق روابط خانوادگی و به ویژه روابط مادر و پدر با هم، تطابق با معیارها و ارزشها و آداب و رسوم گروه­های اجتماعی خارج از خانه را فراهم می­کند و با دیگران همکاری می­کند.

همانطور که می­دانید رفتار برگرفته از شخصیت و هویت افراد است، والدینی که شخصیت آزادمنشی دارند با دادن آزادی­هایی مجموعه فعالیت­های فرزند خود را هدایت می­کنند، هرچند برای او در داخل آن آزادی محدویتهای منطقی هم قائل هستند، اما این والدین به نیازهای کودکان توجه می کنند و کنترل آنها انعطاف ناپذیر و اجباری و مزاحم و بیهوده محدود کننده نیست. آنها علت تحمیل قوانین را توضیح می­دهند با فرزند خود بحث می­کنند و به تمایلات و نیازهای او پاسخ می­دهند و معمولاً کودکانی خودمختار، مسلط به­خود، کنجکاو و راضی به بار می­آورد.(مایزر، 74) در مقابل والدین­بی­تفاوت در مورد کودک، دارای فرزندانی غمگین و گریزان از فعالیتهای اجتماعی خواهند داشت. در این مورد مثالهای فراوانی وجود دارد که با مشاهده عمیق در رفتار والدین نسبت به کودک می­توان آنها را نتیجه­گیری کرد.(رمضان زاده زیدی و نوروزی، 27)

  منابع:

1-       احمدی، خدابخش، آسیب‌شناسی خانواده، تهران: سازمان تحقیقات و مطالعات بسیج، 1386.

2-       امام­خمینی(ره). تبیان[دفتر هشتم، جایگاه زن در اندیشه امام خمینی(ره)]، استخراج و تنظیم موسسه تنظیم و نشر آثار امام به همکاری مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران: ناشر موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1378.

3-       جنکینز، ریچارد، هویت اجتماعی، مترجم تورج یار احمدی، تهران: انتشارات شیرازه، 1381.

4-       رمضان زاده زیدی، آمنه. نورزوی، اقدس. پایان نامه مقطع کارشناسی رشته علوم اجتماعی گرایش پژوهشگری: بررسی تأثیر آموزش خانواده در رشد اجتماعی، اخلاقی و تحصیلی فرزندان شاهد از دیدگاه همسران شاهد شهرستان ساری و قائمشهر، استاد راهنما: دکتر محمدباقر ملک نیا، استاد مشاور: عطاء الله عظیم پور، دانشگاه پیام نور، ساری، با همکاری دفتر تحقیق و پژوهش بنیاد شهیدان اسلامی، اداره تحقیقات و مطالعات، 80-1379.

5-       رهبر، محمدتقی. رحیمیان، محمدحسن. اخلاق و تربیت اسلامی، تهران: انتشارات سمت، 1378.

6-  مور، استفن. دیباچه ای بر جامعه شناسی، مرتضی ثاقب فر، تهران: انتشارات ققنوس، 1376


نوشته شده توسط : وسط نیا

نظرات دیگران [ نظر]


   1   2      >